غرقم به شب وَ سکوت است حسودِ من
آلوده ی عزاست همه تارو پودِ من
فکرم نمیرود به درستی به کارِ خود
ولگردِ پهنه ی شبهاست بودِ من
افسرده ام وَ نفرتِ تبدارِ کینه ها
پایش گذشت از سرِ حدّو حدودِ من
محوند سایه و شب در سیاهیم
هستی گرفت بودنِ خود از نبود من
از خواب جستم و یک پنجره وَ نور
پایان گرفت خستگی من ، جمودِ من
از نو رسید روزو سلامم به روز باد
تقدیمِ هموطنانم درودِ من  .
#احمد_یزدانی 
#کوتوال_فیروزکوه 
#انجمن_ادبی_کوتوال 
#ادبیها 
#بنیاد_شعر_و_ادبیات_داستانی_ایرانیان


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تکست های عاشقانه برسی انتخاب وخرید آنلاینdigibaner دانلود کتاب قلاب بافی فارسی MusicOfThrons مینـی‌وُرلـد میم_الف_دال فروشگاه آوا وقت سفارت و ويزاي شينگن بوته پیچک